چو کرد خیمهٔ حسنت طناب خویش مکین
چو کرد خیمهٔ حسنت طناب خویش مکین
خروش عمر برآمد ز آسمان و زمین
خروش عمر برآمد ز آسمان و زمین
جهانیان همه واله شدند و می گفتند
جهانیان همه واله شدند و می گفتند
یکی که کو تن و جان و یکی که کو دل و دین
یکی که کو تن و جان و یکی که کو دل و دین
شگفت ماندم در بارگاه دولت تو
شگفت ماندم در بارگاه دولت تو
از آنکه دیدم از این دیدهٔ حقیقت بین
از آنکه دیدم از این دیدهٔ حقیقت بین
رواق حجرهٔ دل ساخت سمت بهر تو بخت
رواق حجرهٔ دل ساخت سمت بهر تو بخت
براق روضهٔ جان کرد عقل بهر تو زین
براق روضهٔ جان کرد عقل بهر تو زین
سوال کردم دوش از خیال بوالعجبت
سوال کردم دوش از خیال بوالعجبت
که از چه حیله شوم زان دو لعل شکرچین
که از چه حیله شوم زان دو لعل شکرچین
چو یافت موی تو در کوی دلبری امکان
چو یافت موی تو در کوی دلبری امکان
چو یافت روی تو در راه عاشقی تمکین
چو یافت روی تو در راه عاشقی تمکین
ز جزع حاصل در حال شد روان پیدا
ز جزع حاصل در حال شد روان پیدا
به جادوان حزین و به ساکنان حزین
به جادوان حزین و به ساکنان حزین
یکی به حیله همی گفت موسی آمد هان
یکی به حیله همی گفت موسی آمد هان
یکی به مرو همی گفت عیسی آمد هین
یکی به مرو همی گفت عیسی آمد هین